نقد رویه قضایی-جریان یک پرونده (سوءاستفاده از سفیدامضاء)
«به جهت حفظ اسرار شغلی و احترام به حقوق خصوصی اشخاص اسامی مذکور تمامأ مستعار است.»
در همسایگی منزل پدری داروخانه بزرگی سال هاست فعالیت می کند. در خرداد سال 1390 صاحب داروخانه آقای رامین توسلی به دفتر این جانب مراجعه و اظهار داشت با یکی از کارمندان خود مشکل حقوقی پیدا کرده است و تقاضا نمود که وکالتش را بپذیرم. موضوع از این قرار بود که یکی از کارمندان داروخانه به نام خانم زهرا شکوهی که مدتی نزدیک به 10سال به عنوان پزشک در داروخانه مشغول فعالیت بوده به جهت به وجود آمدن پاره ای اختلافات به طرفیت او اقدام به طرح دعوا مطالبات ایام کارکرد در اداره کار وامور اجتماعی آبادان نموده بود ایشان هم در جلسه هیأت تشخیص آن اداره که در اردیبهشت همان سال برگزار شده بود در مقابل ادعای خانم شکوهی ،برگه ای دال بر تصفیه حساب کامل با وی ارائه می کند شاکی منکر مندرجات برگه موصوف شده و مدعی می شود آن برگه به صورت سفید امضاء در اختیار آقای توسلی بوده و ایشان سوء استفاده از سفید امضاء نموده است به همین دلیل هیأت مزبور قرار اناطه صادر تا به این ادعای وی در مراجع قضایی رسیدگی شود .در پی صدور قرار اناطه ، خانم شکوهی این بار در دادسرای عمومی وانقلاب آبادن طرح شکایت می نماید و عنوان می دارد در ایام فعالیت در داروخانه ، به جهات گوناگون برگه سفید امضاء تحویل آقای توسلی داده است و مطالبی غیر از آن چه واقعیت بوده در آن نوشته شده است.پرونده در شعبه دادستانی مطرح می شود و جهت تعیین تاریخ امضاء و تاریخ مندرجات، موضوع به کارشناسی ارجاع می گردد کارشناس یک نفره به نفع موکل اعلام نظر و بیان می کند :تاریخ امضاء و مندرجات یکی است و تقدم و تأخری در این خصوص وجود ندارد.
با اعتراض خانم شکوهی موضوع به هیأت 3 نفره کارشناسی محول می شود که این هیأت برخلاف کارشناس اول اعلام می دارد که تاریخ امضاء مقدم بر تاریخ مندرجات است که این بار آقای توسلی به این نظریه اعتراض کرده بود .
وکالت آقای توسلی را پذیرفتم اما به جهت وجود تبصره ماده 128 ق.آ. د.ک مجال مطالعه پرونده را نیافتم چاره را در آن دیدم که منتظر نظر هیات 5 نفره بمانم اما هیأت مذکور هم نظریه هیأت 3 نفره را تکرار کرد.در ادامه هم شعبه دادستانی با استناد به همین نظریه کارشناسی و شهودی که بر سفید امضاءبودن برگه ها شهادت داده بودند قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر و پرونده را به دادگاه عمومی جزایی آبادان ارسال نمود که پرونده برای دادرسی به شعبه ...دادگاه عمومی جزایی ارجاع گردید پرونده را مطالعه کردم نظریه کارشناسی حتی اگر مورد وثوق دادگاه می بود تنها بیانگر وجود یکی از شروط لازم برای تحقق عنصر مادی جرم سوء استفاده از سفید امضاء بود اما شروط لازم دیگری نظیر درج مندرجات بر خلاف توافق و یا حتی سوءنیت مفقود بود خاطرم نسبتأ آسوده بود به موکلم گفتم کارشناسان به تقدم امضای شاکی و تأخر نوشته های شما نظر داده اند خود هم به این مسأله اقرار کن که واقعیت هم همین است اما این را هم بگو نوشته های شما بالای امضاء ، عینأ مطابق تبانی فی مابین با شاکی بوده است و سوء استفاده ای نکرده ای ضمنأ شاکی دلیلی بر خلاف این گفته شما ندارد و....
در جلسه رسیدگی ریاست دادگاه از موکل راجع به سفید امضاء بودن برگه های موضوع دعوا سوالاتی پرسید که موکل سفید امضاء بودن آن را تأیید کرد با شنیدن این اظهارات، قاضی دادگاه منقلب شده و بیان داشت :«خوب همین اظهار شما کافی است ما دنبال همین بودیم که اقرار کردی کار ما را راحت کردی» تعجب کردم قاضی دادگاه همین یک شرط را برای تحقق جرم موضوع پرونده کافی می دانست!!! ،از این رو برای تغییر نظر دادگاه دفاعیاتم را در همان جلسه به شرح زیر تقدیم نمودم:
ریاست محترم شعبه .... دادگاه عمومی(جزایی)شهرستان آبادان
با درود و سپاس ،بازگشت به پرونده شماره............. دعوی کیفری خانم زهرا شکوهی به طرفیت موکل آقای رامین توسلی با موضوع سوءاستفاده از سفید امضاء ،برای تبیین موضوع و دفاع از حقوق موکل مطالب زیر را به استحضارتان می رسانم:
بخش نخست، مختصری از آن چه روی داده است
شاکی در اداره کار و امور اجتماعی آبادان دعوی مطالبات را علیه موکل مطرح می نماید و پس از این که موکل، برگه تصفیه حساب با وی را در جلسه هیأت تشخیص ارائه می دهد ،شاکی ادعای سوءاستفاده از سفید امضاء را مطرح و با صدور قرار اناطه از سوی هیأت تشخیص، نامبرده به طرح شکایت کیفری با عنوان سوء استفاده از سفید امضاء در دادسرای عمومی و انقلاب آبادان اقدام می کند و در شکواییه و صورت جلسات مرحله تحقیقات بیان می کند در برگه سفید امضایی که سابقأ به موکل سپرده نامبرده مطالبی را مبنی بر تصفیه حساب نوشته و موجبات تضییع حقوق او را فراهم آورده است و پس از ارجاع امر به کارشناس، النهایه هیأت پنج نفره کارشناسی نظر می دهدکه امضاء خانم شکوهی (شاکی) مقدم بر سایر خطوط است و همین امر منجر به صدور کیفر خواست بر علیه موکل می گردد و مابقی ماجرا.
بخش دوم، تحلیل حقوقی موضوع
سند سفید امضاء از زمره اسناد عادی تلقی و دادن سند سفید امضاء به دیگری به منزله دادن نمایندگی و وکالت برای تنظیم سند است و عرف این نمایندگی ضمنی را درک می کند و می پذیرد و برای بی اعتبار ساختن سند سفید امضاء ، شاکی نه تنها باید سفید امضاء بودن را اثبات کند بلکه باید اثبات کند که از این سفیدامضاء، سوء استفاده شده است یعنی امین و نایب امضاء کننده برخلاف اختیار و مصلحت موکل دست به اقدامی فضولی زده و سند را مخالف تبانی مبنای آن تنظیم نموده باشد .در تأیید این نظر ماده 673 ق.م.ا هم سوء استفاده از سفید امضاء یا مهر را جرم می داند. در واقع فلسفه وجودی این دسته از اسناد این است که تاریخ امضاء(محتویات) همیشه مقدم بر تاریخ نوشته ها (مندرجات) باشد و نظریه هیأت کارشناسی که تاریخ امضاء شاکی را مقدم بر سایر خطوط می داند تحصیل حاصل بوده و به هیج وجه مثبت جرم ادعایی شاکی نیست .از سوی دیگر شاکی دلیل محکمی مبنی بر سوءاستفاده موکل ارائه ننموده است.شهودی که ایشان تعرفه کرده فارغ از وجود یا عدم وجود شرایط گواه (که در صورت نیاز به وضوح قابل جرح می باشند)برای اثبات امری عدمی مفاد اظهارتشان نه تنها قطعی و یقینی نیست بلکه تحصیل حاصل بوده وبا موضوع ادعا هم مطابقت نداشته و صرفأ بیان این مطلب است که نزد موکل سفید امضاء وجود داشته است . بنابراین با توجه به عرایض بالا گفته و اصل برائت و قواعد « لیس علی الامین الا الیمین» و« تدرأ الحدود باالشبهات»،که با توجه به لفظ الحدود که همراه الف ولام بوده مفید عموم است وشامل مجازات های تعزیری نیز می شود به جهت فقد دلیل اصدار رأی بر بی گناهی و برائت موکل را تمنا دارم .
«هر آن چه حاکم عادل کند همان داد است»
با سپاس دوباره از توجه قانونی آنجناب
محمدصالح مویدی 13/3/1391
وقتی که دفاعیاتم را بیان کردم گمان کردم که توانسته ام ذهن دادگاه را با فلسفه اسناد سفید امضاء و دکترین موجود در خصوص جرم سوءاستفاده از سفید امضاء موضوع ماده 673 ق.م.ا آشنا کنم و احتمال قوی می دادم که موکلم تبرئه شود.اما وقتی که حکم صادره به بنده ابلاغ شد خشکم زد دادگاه، با این استدلال که شاکی در اداره کار و امور اجتماعی آبادان شکایت کرده و متهم (موکل) و شهود و کارشناسان سفید امضاء بودن را تأیید کرده اند حکم به محکومیت موکلم به تحمل یک سال حبس تعزیری و معدوم شدن برگه ها صادر کرده بود .باورم نمی شد به نظرم حکم دادگاه به وضوح اشتباه بود چاره ای جز اعتراض به دادنامه و امید به اینکه قضات دادگاه تجدیدنظر دادنامه را نقض کنند وجود نداشت.لایحه اعتراضیه خود را به شرح ذیل تقدیم دادگاه تجدیدنظر کردم :
قضات دانشمند دادگاه های تجدید نظر استان خوزستان
با درود و زنده باش بازگشت به پرونده شماره ...... شکایت خانم زهرا شکوهی به طرفیت موکل آقای رامین توسلی با موضوع سوءاستفاده از سفید امضاء ،که در مرحله نخستین در شعبه ....دادگاه جزایی شهرستان آبادان،منجر به صدور دادنامه شماره ...... و محکومیت موکل به تحمل یک سال حبس و پرداخت خسارات دادرسی و معدوم شدن برگه سفید امضاء گردیده است ، ایرادات وارده بر دادنامه صادره را به استحضارتان می رسانم:
ایرادات وارده بر دادنامه صادره
ایراد اول ، عدم توجه دادگاه به اعتبار اسناد سفید امضاء
عالی جنابان با الهام از کتب ادله اثبات اساتید بزرگ حقوق دکترکاتوزیان و دکتر شمس عرایض زیر را به محضر عالی تقدیم می دارم. برگه سفید امضاء از زمره اسناد عادی تلقی می شود و در حقیقت ،فلسفه وجودی این دسته از اسناد این است که تاریخ امضاء(محتویات) همیشه مقدم بر تاریخ نوشته ها (مندرجات) باشد و دادن سند سفید امضاء به دیگری به منزله دادن نمایندگی و وکالت برای تنظیم سند است و عرف این نمایندگی ضمنی را درک می کند و می پذیرد .برای مثال چک سفید امضاء ،که جزو اسناد عادی است و دارنده چک سفید امضاء می تواند با تکمیل آن، اقدام به وصول نماید و در صورت عدم پرداخت ، حتی حق تعقیب حقوقی امضاءکنندگان چک را دارا خواهد بود.بنابراین آیا می توان دارنده چک سفید امضاء را( با احراز سفید امضاء بودن چک) که آن را جهت کارسازی(استفاده) به بانک ارائه کرده سوءاستفاده کننده از سفید امضاء دانست؟پاسخ قطعأ منفی است.
زیرا باید توجه داشت برای احراز مجرمیت متهم و متعاقب آن بی اعتبار ساختن سند سفید امضاء ، نه تنها باید سفید امضاء بودن اثبات شود بلکه مهمتر از آن، مقام تعقیب و یا شاکی باید اثبات نمایند که از این سفیدامضاء، سوء استفاده شده است . یعنی اثبات کنند که امین و نایب امضاء کننده(همان استفاده کننده) برخلاف اختیار و مصلحت موکل دست به اقدامی فضولی زده و سند را مخالف تبانی مبنای آن تنظیم نموده است . در تأیید این نظر ماده 673 ق.م.ا هم سوء استفاده از سفید امضاء را جرم می داند نه صرف استفاده از سفید امضاء را.
اضافه کنم نظریه هیأت کارشناسی که تاریخ امضاء شاکی را مقدم بر سایر خطوط می داند یا این که موکل با حسن نیت تحویل برگه سفید امضاء از شاکی را قبول نموده ویا حتی شهود که به طور ظنی بیان داشته اند که شنیده اند برگه سفیدامضایی نزد موکلم وجود داشته است و همه آن ها در دادنامه موصوف ،دلیل نامیده شده اند جملگی تحصیل حاصل بوده و همانگونه که عرض کردم مطابق است با فلسفه وجودی اسناد سفید امضاء و به خودی خود، دلیلی بر نوشتن مطالبی خارج از توافق فی مابین از ناحیه موکل و سوء استفاده از سفید امضاء نخواهد بود .
بنابراین این پرسش مطرح است که چگونه دادگاه محترم بدون توجه به اعتبار سند سفید امضاء و بدون اثبات سوءاستفاده و بدون دلیل به محکومیت موکل حکم داده است؟
ایراد دوم ،عدم احراز و اثبات کامل عنصر مادی جرم:
عالی جنابان نیک می دانید برای تحقق عنصر مادی جرم سوءاستفاده از سفید امضاء ، وجود و اثبات شروطی ضرورت دارد که بخشی از آن شروط در پرونده حاضر وجود نداشته و مقام تعقیب و دادگاه نخستین بدون توجه به ضرورت وجود آن ها ، به مجرمیت و محکومیت موکل نظر داده اند روشن تر بگویم در صدور دادنامه مورد اعتراض،صرف احراز سفید امضاء بودن برگه و ارائه آن توسط موکل به اداره کار و امور اجتماعی ،برای تحقق جرم سوءاستفاده از سفید امضاء ،کافی قلمداد شده است .این در حالی است که برای تحقق این جرم، علاوه بر نیاز به وجود شروط موجود، احراز و اثبات ارکان و شروط دیگر هم ضرورت داشت :
1- اقدام مرتکب مغایر با توافق پیشبینی قبلی باشد
در این خصوص دادگاه محترم باید اثبات می کرد نوشته بالای امضاء با آن چه طرفین توافق داشته اند هماهنگی نداشته است .که البته این مهم به هیچ وجه مورد توجه دادگاه محترم قرار نگرفته است. در پرونده حاضر،از سویی شاکی مدعی این بود که مطالب نوشته شده برخلاف توافق بوده است اما موکل مطالب نوشته شده را بر مبنای توافق قبلی فی مابین می دانست.
2-نوشته بالای امضاء ،قابلیت ورود ضرر را داشته باشد
دادگاه محترم همچنین باید احراز و اثبات می نمود که آیا موکل دینی به شاکی داشته است که نوشتن مطالبی بالای امضای او ، بتواند قابلیت ورود ضرر به وی را داشته باشد ؟به عبارت دیگر از نظر عنصر مادی ،دادگاه محترم، سوءاستفاده موکل را چگونه احراز و اثبات نموده است ؟مگر این که دادگاه محترم صرف شکایت شاکی در اداره کار و امور اجتماعی را دلیلی بر بدهکاری و سوءاستفاده موکل ، قلمداد کرده باشد!
بنابراین در این خصوص دادگاه محترم بدون احراز سایر شروط لازم برای تشکیل عنصر مادی جرم ، بزه انتسابی به موکل را تحقق یافته فرض نموده است.
ایراد سوم،عدم احراز عنصر معنوی : همان طور که التفات دارید تحقق سوءنیت خاص این جرم ، مبتنی بر آگاهی مرتکب جرم بر این امر است که مفاد مطالبی که بر روی سفید امضاء نوشته، غیر از موارد توافق شده قبلی بوده، به نحوی که شخص یا دارایی امضاء کننده را در معرض خطر قرار می دهد یا به تعبیر ساده تر قصد اضرار مرتکب باید محرز شود.
در پرونده حاضر موکل، پس از پرداخت تمامی مطالبات شاکی و با اطلاع و توافق با نامبرده ،مفاد مورد توافق را در سفید امضاء می نویسد والبته این رویه ای است که سالها در داروخانه، بین موکل و شاکی و هم چنین موکل و سایر کارکنان جاری بوده است اما با نگاهی به سطور 8و9و10 متن دادنامه مشخص می گردد دادگاه همان رکن مادی ناقص موجود در پرونده (یعنی صرف سفید امضاء بودن برگه و ارائه آن را) در آن واحد رکن معنوی هم تلقی نموده و بیانگر سوءنیت موکلم دانسته است . در تبیین این موضوع باید اشاره کنم :
اولأ،موکلم هیچ گونه دینی به شاکی نداشته که با ارائه برگه سفید امضاء در قالب تصفیه حساب قصد اضرار به وی داشته باشد.
ثانیأ ،حتی اگر فرض کنیم موکلم در عالم ثبوت ، دینی به شاکی داشته ، دادگاه محترم این مدیونیت را چگونه کشف و احراز نموده که ارائه برگه تصفیه حساب به اداره کار را دال بر عنصر معنوی موکل قلمداد کرده است؟
ثالثأ، حتی اگر بدهی وجود می داشت و کشف و احراز می شد دادگاه مطابق با کدام دلیل آگاهی موکل را به زیانبار بودن سفید امضاء در حق امضاء کننده احراز نموده است؟ آیا در این خصوص این احتمال وجود نداشت که تکمیل سفید امضاء و نوشتن مطالبی خارج از حدود اذن شاید ناشی از اشتباه محاسباتی و یا سهو قلم استفاده کننده بوده و نه سوءنیت مجرمانه او؟
بنابراین در این خصوص هم ، همان گونه که ملاحظه فرمودید دادگاه محترم بدون این که صحیحأ قصد اضرار موکلم را احراز نماید و به قناعت وجدانی برسد بزه انتسابی به وی را محرز اعلام کرده است.
سخن آخر،عالی جنابان شاید ارتباط مستقیمی با تحقق جرم نداشته باشد اما التفات دارید که در پس هر جرمی علی الاصول انگیزه ای نهفته است انگیزه ای که ممکن است طبق گفته جرم شناسان ،مرتکب را به حسابگر اقتصادی مبدل کند،آیا با توجه به مکنت مالی موکل و حسن شهرت او به عنوان خیر مسجد ساز و کهولت سن وبا تکیه بر این موضوع که موکل تا پایان سال 1386 با شاکی تصفیه حساب کامل نموده (که این امر مورد پذیرش شاکی می باشد) برای موکل چه صرفه مالی یا معنوی داشته که از برگه تصفیه حساب سال 1387 سوءاستفاده نماید و بر فرض وجود مطالباتی برای شاکی ،آن مطالبات را نپردازد و خود را که مقیم کشور ....است و با این کهولت سن درگیر اتهامات کیفری و استرس های ناشی از آن و هزینه های دادرسی و ...نماید؟
از این رو ضمن پوزش از تضییع وقت آن عالی جنابان ،با توجه به عرایض بالا گفته و اصول عدم و برائت و قواعد « لیس علی الامین الا الیمین» و« تدرأ الحدود باالشبهات»،که با توجه به لفظ الحدود که همراه الف ولام بوده مفید عموم است وشامل مجازات های تعزیری نیز می شود و با توجه به عدم بدهی موکل به شاکی و زیاده خواهی های شاکی و عدم احراز شرایط لازمه قانونی و فقد دلیل، اصدار رأی بر بی گناهی و برائت موکلم را تمنا دارم .
«هر آن چه حاکم عادل کند همان داد است»
با سپاس از توجه قانونی آن عالی جنابان
2/6/1391 محمدصالح مویدی
پرونده به شعبه ... دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان ارجاع شد رییس آن را می شناختم در مقطع کارشناسی ارشد هم دوره بودیم مشهور بود که بسیار خودکامه و به هیچ وجه اهل ارفاق و تخفیف مجازات هم نیست طبیعی بود از ارجاع پرونده به آن شعبه خوشحال نباشم اما با خودم میگفتم تصمیم دادگاه نخستین دارای ایراد اساسی است و حکم نقض و موکلم تبرئه خواهد شد اما چند وقتی گذشت وخبردار شدم که دادگاه تجدیدنظر عینأ دادنامه بدوی را تأیید کرده است.
احساس خوبی نداشتم به آموخته های حقوقی ام شک کرده بودم از طرفی هم نمی دانستم محکومیت قطعی به تحمل یک سال حبس را به موکلم چگونه خبر بدهم چند روزی با خودم کلنجار رفتم تا نهایت توانستم این کار را انجام بدهم بیچاره نزدیک بود سکته کند .دست از تلاش برنداشتم به موکلم گفتم باید از دیوان عالی کشورتقاضای اعاده دادرسی کنیم بالاخره یکی از وظایف دیوان،نظارت بر حسن اجرایی قوانین در محاکم است لایحه بالا را با تغییرات جزیی آماده کردم و به دیوان فرستادیم و پیگیری های فراونی کردیم تا این که شعبه اول دیوان ضمن پذیرش اعاده دادرسی ما و دستور توقف حکم صادره ، در رأی شماره 911099 – 23/ 11/1391 استدلال ما را پذیرفت و با این استدلال که سوء استفاده از سفید امضاء صورت نگرفته و سوء نیت متهم(موکل) نیز محرز نیست دادنامه های بدوی و تجدیدنظر را نقض کرده و پرونده را برای رسیدگی ماهوی به شعبه هم عرض دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان ارجاع نمود که شعبه 1 دادگاه تجدیدنظر استان هم در دادنامه ی شماره ی.....نظریه دیوان را تأیید و موکل را تبرئه نمود.
سخن آخر: با نقض حکم محکومیت از سوی دیوان عالی کشور، وقتی موکل خیالش از برائت خود آسوده شد به دفتر اینجانب مراجعه کرد و بدون ذره ای قدردانی از تمامی آن همه تلاش ، با ناسپاسی فراوان ، تقاضای استرداد چک موضوع الباقی حق الوکاله را نمود .اینجانب علت را از او جویا شدم وی عنوان می کرد(نقل به مضمون) "که چرا چند روزی به موجب قرار دادگاه بازداشت شده؟" نامبرده بازداشتش را ناشی از قصور وکیل می دانست!
من سعی می کردم با حوصله و سعه صدر ،در مورد روند رسیدگی های کیفری و.....،برای وی و حتی خانواده اش مبسوط توضیح بدهم اما نامبرده که مشکلاتش حل شده بود و کار را تمام شده می دانست و دیگر نیازی به من نمی دید مستمرأ تقاضای استرداد چک را می نمود ودر کمال تعجب با مراجعه به کانون وکلای دادگستری علیه اینجانب طرح دعوا نمود که البته دادسرای کانون با واهی قلمداد کردن دعوایش، حکم به برائتم صادر نمود................
لیلی گرشاسبی